چرا برای آینده ی خاوران نگران هستیم؟!
چرا برای آینده ی خاوران نگران هستیم؟!
ما مردم، فارغ از شغل، تحصیلات، محل سکونت، ، جنس، سن و … تنها در مقام شهروند خاورانی درد، رنج و زخم های فراوان داریم.

ولی شاید یکی از دلایل این درد و رنجها و جان نگرفتن این شهر، خودمان باشیم!! ماهایی که کار می‌کنیم فقط برای معاش خودمان، نه برای چرخیدن چرخی، آباد شدنی، از نو شروع کردنی… محل کار و زندگی‌مان را محل گذر می‌دانیم. مسافرخانه‌ای که وظیفه دارد اسباب‌گذران حالمان را فراهم کند. اما وظیفه نداریم برایش کاری کنیم. این حس و حال، سمّ است که به رگ‌های خودمان و خاک‌مان می‌ریزیم.

با اینکه آدم کاملاً خوش بینی هستم ولی با این روندها، به آینده شهرمان اصلاً خوش بین نیستم. ما عادت کرده ایم که نقش خود را در مسائل و مشکلات شهرمان فراموش کنیم و عامل مشکلات را نماینده، فرماندار، شهردار ،شورا و … بدانیم. به نظر من فرقی ندارد که نماینده ما کی باشد، فرماندارمان کی باشد، شهردارمان و یا شورا کی باشد، … ما تا الان همه نوعش را تجربه کرده ایم!! آیا در تاریخ خاوران مخصوصاً بعد انقلاب اسلامی دوران طلایی داشته ایم؟ یا حتی دوران برنزی؟!!! در هیچ مقطعی اوضاع و احوال شهر ما خوب نبوده و همیشه در یک وضعیت اورژانسی به سر برده ایم! شرایط حال حاضر ما مثل کسانی است که سوار یک کشتی به سوی مقصدی در حال حرکتند. ناگهان هوا طوفانی می شود. همه، وضعیت وخیم را درک کرده اند ولی به جای اقدام عملی و مشارکت در کنترل اوضاع، گوشه ای بی خیال نشسته اند و فقط از خدمه کشتی انتظار دارند تا آن را از این وضعیت نجات دهند!!

بی تفاوتی یعنی اینکه سرنوشت جامعه و شهرمان برایمان مهم نباشد. هرچه در جامعه می گذرد بگذرد ما دنبال کار خودمان باشیم. کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر واگذار کنیم! خیلی خوش بینانه اش این می شود که ما سرگرم عبادات فردی خودمان باشیم.

چنین پدیده‌ای در خاوران آن هم با سابقه فرهنگی کهن اش می‌تواند بسیار نگران‌کننده باشد. چه آنکه این نوع بی‌تفاوتی ها، نه ریشه در آموزه‌های مذهب ما دارد، نه ریشه در فرهنگ ملی‌مان، نه ریشه در آداب و رسوم منطقه مان.

صرفنظر از آنکه چه عاملی سبب ایجاد این بی‌تفاوتی شده است ادامه این روند از این رو می‌تواند نگران کننده باشد که آثار سوء آن، تنها محدود به اتفاقات خاص نمی شود. ناگفته پیداست فردی که احساس مسئولیتی در مقابل اتفاقات پیرامون خود نمی کند، تعهد چندانی هم به رشد و پیشرفت جامعه خود و اعتلای فرهنگی، علمی و اقتصادی آن نخواهد داشت. این در حالی است که احساس تعلق فرد به کلیت جامعه و تعهد نسبت به سرنوشت جمعی، عامل مهمی در حفظ انسجام و اعتلای یک جامعه است. در جامعه‌ای که تک تک افراد به جامعه احساس پیوستگی داشته و خود را در قبال سرنوشت هم مسئول می دانند ضمن آنکه جامعه‌ای شادتر، پر انرژی‌تر و اخلاق‌گراتر خواهیم داشت، رشد و پیشرفت همه جانبه آن با شتاب بیشتری رخ می‌دهد و آمار بسیاری از پدیده‌های منفی اجتماعی همچون احساسات رادیکال، ، منفت طلبی،باند بازی و نیز پدیده‌های مجرمانه کاهش خواهد یافت. ضمن آنکه احساس تعهد نخبگان به موطن خویش و کاهش فرار مغزها را هم موجب خواهد شد.

آنچه درخاوران مشهود و قابل تأمل است، عدم اعتقاد اکثریت شهروندان به مشارکت در امر توسعه شهر است. در این زمینه دو سؤال مطرح می شود:

۱- آیا ما اعتقادی به ساختن آینده شهر خود و فرزندانمان نداریم؟

۲- آیا ما آینده خود را متعلق به جایی دیگر می دانیم و در حال گذران عمر خویش هستیم؟

بدون شک پاسخ به هر دو سؤال فوق، منکر این موضوع نمی شود که همه در مقابل شهر خود و آینده آن مسئولیم. هر کسی به اندازه خودش که نشان از فرهنگ او دارد.

اما چه باید کرد؟

از آنجا که شهروندان خاورانی به عنوان آینده سازان واقعی این شهر تلقی می شوند، بدون شک ایجاد فرهنگ عمومی و مشارکت در توسعه شهر، باید از خود ما شروع شود. همه ما وظیفه داریم با شروع از خود و آموزش فرزندان، زمینه مشارکت عملی را فراهم آوریم.

مشارکت این نیست که حتماً در تصمیم سازی مشارکت کنیم. بلکه نریختن زباله در خیابان گاهی بهترین مشارکت است. بنابراین همه شهروندان در قبال شهر و همشهری‌های خود مسئولند. این مسئولیت از نشان‌دادن عکس‌العمل به انداختن زباله در سطح شهر و اعتراض شهروندی به تخریب اموال عمومی توسط شهروندی دیگر شروع شده و در مراحل بعدی حتی به اعتراض به عملکرد برخی مسئولان شهر می‌انجامد.

از مسئولین و مدیران شهر هم انتظار می رود با تشکیل کمیته های تخصصی در رابطه با چگونگی مشارکت دادن شهروندان در مدیریت شهری اقدام نمایند.

خاورانی بودن، به هر چه پیش آید خوش آید گفتن‌ها نیست! خاورانی بودن به این است که حساس و آگاه بمانیم. تدبیر و مآل اندیشی به خرج بدهیم برای زندگی خودمان و شهرمان (که تفکیک پذیر نیستند). و باورکنیم که این شهر پدری و مادری ما، شهر ما خواهد ماند و زادبوم فرزندانمان خواهد بود و با این چشم انداز، برایش کار کنیم.

ان الله لایتغیر ما بقوم حتی یتغیر ما بأنفسهم “خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنها خود سرنوشت خود را تغییر دهند”

شهروند خوب، پایه گذار شهر خوب است. شهر خوب یافتنی نیست بلکه ساختنی است. شهر خوب با مشارکت مردمانش ساخته می شود.

«بیاییم با احساس مسؤولیت، تبادل نظر، همفکری و پیگیری مستمر مطالباتمان، خودمان، خاوران را آنطور که شایسته‌اش هستیم بسازیم.»