تو فراموش شدنی نیستی
تو فراموش شدنی نیستی

آقای خوبی‌ها، سال‌هاست یاد و خاطره ات، جایگزین حضور سبزت شده و نگاه‌ مهربان و لب‌های همیشه خندانت؛ در پس پرده‌ی اشک‌هایمان گم شده. سال‌هاست قدوم مبارکت که با خود خیر و برکت می‌آورْد، در کوچه پس کوچه‌های شهرم ناپدید شده و فقط گاهی قدم در خواب‌هایمان می‌گذاری و قلب‌های دردکشیده مان را التیامی هر […]

آقای خوبی‌ها، سال‌هاست یاد و خاطره ات، جایگزین حضور سبزت شده و نگاه‌ مهربان و لب‌های همیشه خندانت؛ در پس پرده‌ی اشک‌هایمان گم شده.

سال‌هاست قدوم مبارکت که با خود خیر و برکت می‌آورْد، در کوچه پس کوچه‌های شهرم ناپدید شده و فقط گاهی قدم در خواب‌هایمان می‌گذاری و قلب‌های دردکشیده مان را التیامی هر چند اندک می‌بخشی…

این سال‌های نبودنت، بیش از هر زمان دیگر تو را شناختیم، مثل اینکه حالا که نیستی خاطراتت نمایان‌تر شده و همگان با بازگویی آنچه تو را بیشتر میشناسانَدِمان تعریفت می‌کنند، خاطراتی زیبا و بس عجیب؛ خاطراتی از ایمان عملی یک انسان، انسانی که سیره‌ی انسانیت و پیامبر و امامان مان را دنبال می‌کند. سیره‌ای که جایگاهش، در اعمال آن‌هایی که باید پیروش باشند روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود و چه بسا کاملا رنگ باخته.

آقای مهربانم، شیرینی لبخندت آنچنان تاثیرگذار بود که بعد از گذشت این سال‌های نبودنت همچنان در یادهایمان باقی مانده، نگاه‌های همیشه خندانت آنچنان دوست داشتنی بود که خیلی‌ها را به خود مجذوب می‌کرد و هنوز هم آن‌هایی که خوابت را می‌بینند با شادمانی‌ای حزن انگیز و وصف ناشدنی از آن سخن می‌گویند.

آقا جان، هرچند نبودنت دردی عظیم بر قلب‌هایمان گذاشته، اما چه خوب است که نیستی و خیلی چیزها را نمی‌بینی، چیزهایی که ناشی از دلبستگی‌های مدام ما انسان‌ها به این دنیاست؛ چیزهایی که قلب خیلی‌ها را به درد می‌آورد و در مقابلش چاره‌ای جز سکوت نداریم…

آقای خوبم، نیستی اما ما همچنان یادت را در قلب‌هایمان نگاه می‌داریم و فراموشت نمی‌کنیم، زیرا که تو فراموش نشدنی هستی؛ و ما به همین بهانه، چهارمین سالگرد فراق و آسمانی شدنت را با چشمانی اشک‌بار و دلی غمگین گرامی می‌داریم.  آقای عزیزم، ما را به رسم آن روزها که بودی دعاگو باش تا آخرتمان فدای زندگی دنیایمان نشود.

  • نویسنده : مریم رضوی